English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7135 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
face off spot U نقطه رویارویی
face off spot U هرکدام از 9 نقطه مخصوص رویارویی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
To bring two persons face to face . U دونفر رابا هم روبروکردن
Her face wreathed in smile . Her face broke into a radiant smile . U گل از گلش شکفت
center to center method U روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
in a spot <idiom> U درمشکل قرار داشتن
spot U جا
spot U باخال تزئین کردن درنظرگرفتن
spot U مشاهده کردن گلوله ها
spot U در محل
up on the spot U فی المجلس مقدا بی درنگ
spot U لکه دارکردن
spot U کشف کردن دیدن
spot U تشخیص دادن
spot U لکه دارشدن
spot U کشف کردن اماده پرداخت
spot U زمان مختصر لحظه
spot U موضع
spot U لکه لک
spot U محل
spot U مکان
spot U خال
spot U نقطه
spot U فوری
spot U بجااوردن
spot U درجا
spot U تنظیم تیر کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
on the spot <idiom> U درشرایط سخت ونا امیدکنندهای
spot U لکه موضع
on the spot U نقدا"
on the spot U فی المجلس
on-the-spot U نقدا"
spot U [لکه دار شدن فرش در اثر مواد رنگی و شمیایی]
spot U مسافت یابی کردن
spot U کمان
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spot U نقدا"
on-the-spot U فی المجلس
spot U به طور نقد
spot-on U دقیقا صحیح
spot shot U ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
spot test U ازمایش فوری
spot transaction U معامله نقدی
spot sale U فروش نقد
cash spot U نقد فوری
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
warm spot U اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
handicap spot U مهرهتعادلی
black spot U جادهباآمارتصادفبالا
high spot U جذابترین لذتبخشترین
trouble spot U کشوریکهدائمادرحالدرگیریونزاعباشد
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
dead spot U نقطه خنثی
cathode spot U لکه کاتدی
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
Johnny-on-the-spot <idiom> U
billiard spot U نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
tight spot <idiom> U شرایط سخت
centre spot U خالوسط
yellow spot U نقطه زرد
water spot U واتراسپات
spot weld U خال جوش
spot weld U نقطه جوش دادن
spot weld U اتصال نقطه جوش
spot welding U نقطه جوش
spot welding U جوشکاری نقطهای
spot welding U جوش نقطهای
succeeding spot U نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
touch spot U ناحیه بساوشی
unpainted spot U تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
warm spot U نقطه گرماگیر
water spot U گردباد دریایی
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
flying spot U لکه نورتند رو
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
soft spot U شولات
cold spot U نقطه سرماگیر
soft spot U ناحیه نشست
spot ball U گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
spot cash U پرداخت نقدی
spot cash U پول نقد
spot distortion U اغتشاش نقطه
spot of enforcement U نقطه پنالتی
penalty spot U نقطه پنالتی
focal spot U کانون
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
landing spot U نقطه فرود
light spot U نقطه نور
light spot U نقطه منور
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
dead spot U منطقه ساکت
pain spot U نقطه درد
spot elevation U ارتفاع تعیین شده
spot elevation U نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
spot pass U پاس غیرمستقیم
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
spot price U قیمت نقدی
spot price U قیمت برای فروش فوری
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
spot price U قیمت تمام شده
spot rate U نرخ فروش نقدی
spot repair U تعمیر در جا
spot net U شبکه مخابراتی دیدبان یادیدبانی
spot market U بازار معاملات نقدی
spot footing U پی مجزا
spot goods U کالاهای موجود
spot goods U کالاهای اماده تحویل
spot grading U صافسازی
spot kick U ضربه کاشته
spot lamp U لامپ موضعی
spot lamp U لامپ با نورمتمرکز
spot map U کروکی تصادف یا کروکی مشاهدات بازرس
spot market U بازار نقدی
spot repair U تعمیر در محل
spot checks U مقابله موضعی
hot spot U نقطه داغ
beauty spot U خال
beauty spot U خال کوچک
spot check U بازدید در محل
beauty spot U خال زیبایی
blind spot U نقطه ضعف
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot check U بطور چند در میان ازمودن
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
spot check U بررسی موضعی
spot check U مقابله موضعی
spot checks U بررسی موضعی
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spot checks U بازدید در محل
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
spot checks U بطور چند در میان ازمودن
advertising spot U فیلم تبلیغاتی
blind spot U نقطه کور
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
baulk line spot U نقطهخطمرز
flying spot scanner U پوینده لکهای تند رو
great red spot U لکه سرخ بزرگ
white spot ball U مکانتوپسفید
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
spot pattern test U ازمون طرح نقطه ها
kicks from the penalty spot U شوت از نقطه پنالتی
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
great white spot U لکه سفید بزرگ
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
off center U خارج از مرکز
off-center <idiom> U عجیب وغریب
center U متمرکز کردن
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center U سانتر
center U کیان
center U گروه مرکزی
center U مجمع
center U تمرکز یافتن
center U درمرکز قرارگرفتن
center U وسط ونقطه مرکزی
center U مرکز
center U میان
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
center U متمرکز نقطه اتکاء
center U نقط ه میانی چیزی
center U قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center U قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center U نقطه گره
center U سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
face U جبهه
face U شکم کمان
face U پیشانی
face U فاهر
face U قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
face U سطح
face U چهره
face U پیشانی جنگی گلنگدن
right face U به راست راست
face U نمای خارجی
face U سینه کار
face U سطح رنگین هدف
face U صفحه تلویزیون
face U صورت
face value U بهای اسمی
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
face value U ارزش صوری
face value U ارزش اسمی
face up U ورق روبه بالا
face up U خوابیده به پشت
face up U بطور طاق باز
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1سیاست گزاران حوزه فرهنگ
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1من میروم به قومندانی
0Sue's f4 spot will always be white
0In the trenches
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com